نکاتی در مورد اتمسفر*

بعضی از کلمات هستند که بطور روزمره از آنها استفاده میکنیم، موقع استفادهشان هم شک و تردیدی در استفادهشان نداریم، اما اگر کسی ازمان معنی دقیق کلمهی استفاده شده را بپرسد ممکن است دست و پا بزنیم و جواب دمدستیای نداشته باشیم. حتی ممکن است یادمان بیاید که اصولن خودمان هم هیچوقت معنی کلمه مورد استفادهمان را بررسی نکردیم، صرفن به مرور زمان مصادیق استفادهاش را پیدا کردهایم و بعد هرچه گذشته مفهوم کلمه موردنظر در ذهنمان تراش خورده و هویتش شکل گرفته. طولانی بودن فرایند شکلگیری معانی این نوع کلمات باعث میشود فراموش کنیم که اینها را نمیتوان توی فرهنگ لغات یافت و همین نکته باعث میشود که در مقابل پرسش انتزاعی «بالاخره معنیش دقیقن چیه؟» هیچ جواب شسته و روفتهای نداشته باشیم. کلمهی جوگیر و مشتقاتش (جوزده، توی جو، جو-نورد) قطعن جزو این دسته کلمات هستند. ممکن است به صورت روزمره بارها از این کلمه استفاده کنیم اما متاسفانه –متاسفانه- اگر یک توریست آمریکایی توی خیابان ازمان بپرسد «جوگیر یعنی چی؟» پاسخ در شانی برای این توریست آمریکایی انتزاعی نداریم و به همین سادگی با آبروی کشورمان بازی کرده ایم. مثال دیگری از این دست، کلمهی چاقال است. همه ما به خوبی با دیدن یک چاقال می ‌فهمیم که یک چاقال دیدهایم، مثلن بدون هیچ تردید و مکثی، حتی اگر برای اولین بار کامران و هومن را توی پی ‌امسی ببینیم میگوییم «عه، این چاقالا رو ببین،» اما نمیتوانیم دقیقن مولفههای چاقال بودن را تعریف کنیم. دقیقن کجای کامران و هومن چاقال است و چرا چاقال هستند؟ نمیدانیم یا حداقل قدرت بیانش در جملههای قابل فهم را نداریم، در نهایت میتوانیم دستهایمان را با هیجان توی هوا تکان بدهیم و چند جملهی ناتمام بگوییم اما قطعن نمیتوانیم مفهوم و چرایی چاقال بودن کامران و هومن را «میخکوب» کنیم. شاید کسی بحث کند که فهم و استفاده از این نوع کلمات تجربه و زندگی در تار و پود یک جامعه را میطلبد، به نوعی تجربه و لیاقت میخواهد که با دیدن جوگیر خیلی سریع بتوانی برچسب مورد نظر را بهش بزنی. اگرچه این استدلال تا حدی درست است، اما در پسش فرار از تدقیق نهفته است. تلاش من این است که به سهم خودم فقط کمی روی مفهوم جو «مانور» بدهم به امید روشن شدنش. ارایهی تعریف جامع برای این نوع کلمات و برچسبها امر ناممکنی است و من هم چنین ادعای جسورانهای نمیکنم؛ اتفاقن خود چنین ادعایی شاید باعث شود که خوانندهی کارکشته سریع و بجا برچسب جوگیر به آدم بزند.

این نکات تقدیم به سین سین و صاد هه و تمام قاضیان ایران 

1- جوگیری جرم نیست. از این لحاظ مثلن با دزدی قابل قیاس نیست و درست است که هم از دزد و هم از جوگیر بدمان میآید، اما جنس بد آمدنمان متفاوت است. دزد مستقیمن دستش را توی جیبمان میکند و پول و شمش طلا بر میدارد، حق الناس را میخورد، اما جوگیر به صورت فیزیکی زیانی به ما نمیزند. بیشتر ناراحتیمان از این است که چرا جوگیر هم از هوایی که ما درش نفس میکشیم تنفس میکند، و یا چرا حکومت برای جوگیری مجازات زندان تعیین نمیکند.  توی جوامع امروزی میتوان گفت که جوگیر بیگناه است و همین ما را عصبی میکند.

2- درست است که جوگیر حق دیگری را نمیخورد، اما قطعن حق خودش از داشتن تجربهی زندگی دست اول را زایل میکند. این انتخاب خودش است. اگر خدایی وجود داشته باشد تنها گناه جوگیر این است که حق الله را میخورد، با جوگیری باعث میشود که تجربهی دست اولی از زندگی -که هدیهی الهی است- نداشته باشد. (چون خدا وجود ندارد این بند قابل صرفنظر است.)

3-  بدون ابراز نظر، تشخیص جوگیر تقریبن غیر ممکن است (حداقل برای تازه کارها). از این نظر جوگیر یک تفاوت ماهوی با چاقال دارد چرا که صرف دیدن یک چاقال کافی است تا تشخیصش دهیم. (مثلن کلاغ وقتی از زندان آزاد شد توی مغازهای عکسبرگردان کوچکی از کامران و هومن دید و گفت «عه، این چاقالا رو ببین.») ، اما جوگیر باید به شکلی خودش را «بروز» بدهد، باید کاری انجام بدهد، باید انتخابی بکند تا ناظر بتواند برچسبش را بزند؛ باید حرف بزند، بنویسد، یا بهر طریق خروجیای داشته باشد تا برای ما قابل شکار باشد.

4- علیرغم نکتهی 3، بعضی از خبرگان، جوگیرها را حتی از صدای تنفسشان هم تشخیص میدهند.

5- جوگیری برخلاف تصور تعریفی انشعابپذیر نیست بلکه تعریفی «مادر» است. ممکن است بعضیها شوآف، پُزپُزو و یا چُسچرب را هم ویرایشها و یا انشعاباتی از جوگیر بدانند. حتی اگر رابطهای بین این برچسبها برقرار باشد، واقعیت این است که جوگیر تعریف مادر است، تعریف اصلی است و بقیه صرفن فرزندخواندهاند.

6- ممکن است در مورد چیزی بنویسید و جوگیر باشید. ممکن است در مورد همان چیز بنویسید و جوگیر نباشید. از این نظر جوگیر شبیه چاقال است: ممکن است شما مثل کامران و یا مثل هومن لباس بپوشید (شلوار جینِ پوستیِ سیاه و تیشرت سفید و کُت اسپرت بهعلاوه یک روبان نقرهای دور بازوی راستتان) و چاقال باشید. ممکن است عینن همین لباسها را بپوشید ولی چاقال نباشید. برای همین جوگیر و چاقال هر دو فراتر از «سطح» هستند، به حالات درونیتری ارجاع دارند که گاهی تا مرکز تکتک سلولهای آدم پیش میروند. همین عمیق بودن این حالات است که مبتدیان به کرات دچار اشتباه میشوند و گاهی برچسب نابجا میزنند. نبایستی این دشواری در تشخیص و این «عمق» باعث ناامیدی بشود؛ با تدقیق و تمرین همه چیز درست میشود.

7- جوگیر ذاتن غیراصیل است. اگر اصیل بود جوگیر نبود. از این نظر جوگیر شبیه پولدارِ تازه به دوران رسیده است. آدمی را در نظر بگیرید که تمامی معیارهای جوگیری را داشته باشد. اگر بتوان ثابت کرد کارهای این آدم اصیل هستند و تلاش خاصی برای انجام شان نمیکند و صرفن «خودش» است، آن آدم به چشم برهم زدنی دیگر جوگیر نیست. میتوان کماکان ازش متنفر بود اما مطلقن نمیتوان بهش برچسب جوگیر زد.

8- هر آدم نفرتانگیزی لزومن جوگیر نیست اما بیشتر جوگیرها نفرتانگیزند.

9- جوگیری در تمام دوران زندگی انسان، از نوزادی تا پیری و مرگ ادامه دارد، تنها اَشکال و اسامیاش عوض میشود. مثلن در دوران مدرسه با تقریب خوبی میتوان گف که بیشتر «داوطلبها» جوگیر بودهاند. در آن سن طبعن برچسب مناسب برایشان را بلد نبودیم و سعی میکردیم با کتککاریهای بیدلیل کنار آبخوری انزجارمان از وجودشان را نشان بدهیم. همهمان بزرگ شده ایم و شکل دماغهایمان عوض شده اما حالات همان است، جوگیری همان است. احتمالن مبصر کلاس پنجمتان الآن در 32 سالگی یک جوگیر بانشاط است.

10- جوگیرها عمومن از قدرت بدنی بالایی برخوردارند و در ادامهی کتککاری کنار آبخوری روی سینه ما مینشستند، «دفعه آخرت باشه،» و گاهی قلب مهربانی دارند، «نمیخوام بزنمت.»

11- هنوز از لحاظ علمی ثابت نشده که جوگیری وراثتی است یا خیر. البته «خانوادههای جوگیر»، «پدران و پسران جوگیر» و کلن «والدین و فرزندان جوگیر» متعددی زیست میکنند و از لحاظ آماری فراوانی معنیداری دارند.

12- جوگیری عمومن حالتی آگاهانه و رفتاری انتخابی است. حتی اگر خود فرد جوگیر اصلن از وجود کلمهی «جو» آگاه نباشد اما جایی ته وجودش آگاه است که در حال ارتکاب رفتاری غیراصیل است که متعلق به خودش نیست. با این حال جوگیرهای ناآگاه هم دیده شدهاند و حتی دیده شده که با تذکر محکم ولی دوستانه به نفرتانگیزی رفتارشان پی بردهاند و به مسیر مستقیم هدایت شدهاند.

13- جوگیر لزومن کودن نیست اما جوگیرهای کودن فراوانند.

14- جوگیر خواهی-نخواهی عضوی از یک گَله است. بر همین اساس تقلید و پیروی کلیدواژههای شناخت جوگیر هستند. حتی شاید سردسته این گَله خودش آدم اصیلی باشد (نکته 7 را ببینید) و صرفن بعلت جاذبههای شخصیتی اصیلش به صورت غیرارادی به سرپرست افتخاری گلهای جوگیر تبدیل شده. بسیار مهم است که سرپرست گله را بشناسیم، از او عبور کنیم، و از برچسب جوگیر فقط برای اعضای دونپایهی گله استفاده کنیم.

15- جوگیر الزامن مقلد است اما چاقال میتواند یکه و تکرو باشد. در تئوری میتوان انسان تنهایی را توی جنگل پیدا کرد که در طول زندگیش با انسان دیگری در تماس نبوده اما با اینحال چاقال است. اما در همین شرایط آزمایشگاهی، از لحاظ علمی جوگیر امکان وجود ندارد، چون کسی نبوده که جوگیر ازش تقلید کند. میتوان گفت چاقالی به نوعی فطریتر از جوگیری است.

16- تقلید قلب تپنده و موتور محرک جوگیری است. با این حال میمون بودن تنها شرط «لازم» جوگیری است ولی شرط «کافی» نیست. شرط کافی جوگیری تلاش خستگیناپذیر برای پنهان کردن وامهایی است که از دیگران گرفتهای. جوگیر، میمونی است که منکر هر نوع تاثیر گرفتن از دیگران است.

17- به گروهی میمون میگوییم یک گله میمون، اما گروهی جوگیر ژانر تشکیل میدهند.

18- علیرغم اینکه تعلق به گروه با تعریف جوگیر گره خورده، بدترین دشنام برای جوگیر یادآوری این نکته است که عضوی از یک ژانر است. از این نکته در مبارزات ضربتی میتوان به ظرافت استفاده کرد.

19- جوگیری همانند چاقالی، امری نسبی است. میتوان خیلی جوگیر بود، میتوان کمی جوگیر بود و میشود در جو ذوب شد. در حالت آخر نکتهی 12 صادق نیست؛ یعنی برای آنها که در جو ذوب شدهاند، جوگیری انتخاب نیست. کرهی زمین در جو اطرافش غرق شده ولی خودش و ساکنانش لحظه به لحظه به این غوطهور بودن در جو آگاه نیستند. جوگیرِ پیشرفته نیز توی جو انتخابیش غرق شده. بغیر از این درجهی بحرانی، در حالتهای ملایمتر معمولن تنظیم درجهی جوگیری دست خود فرد است؛ فرد فراخور شرایط دور و برش انتخاب میکند که چقدر جوزده باشد. از این لحاظ جوگیر کمی با چاقال متفاوت است؛ چون مثلن فردی که کمی چاقال است نمیتواند تصمیم بگیرد و در شرایطی کمتر یا بیشتر چاقال باشد. کامران و هومن بودن یک انتخاب نیست، درجهاش هم همینطور.

20- همه، حداقل گاهی، حداقل کمی جوگیر هستند. تنها خداست که بیرون جو است. (چون خدا وجود ندارد این نکته قابل صرفنظر است.)

21- تئوری بدون مثال تقریبن بیفایده است. از طرفی ذکر مثال باعث فراموشی چهارچوب تئوری، محدودیت افق دید و ناتوانی در شکار جوگیرهای متفاوتتر میشود. با در نظر داشتن این خطر، چندتا از جولانگاههای کلاسیک جوگیرها را فهرست میکنم: خارج، موسیقی، مخدرهای طبیعی، فیلم، عکاسی، هنر مدرن، کتاب (البته به ندرت). طبعن هیچکدام از این موارد انحصاری نیستند. جوگیر با صفاتی کلی و گنگ حیطهاش را انحصاری میکند: فیلم «خوب»، موزیک » خوب»… در تایید سلیقهی دیگر جوگیرها مثلن میگوید «فلانی موزیک خوب گوش میده.»

22- خروج از هر کشور عقبافتادهای بستر مناسبی برای حشر و نشر و تولید جوگیر است، چرا که خیلی راحت توهم متفاوت بودن ایجاد میکند: من صرفن یک مسافر نیستم بلکه این خروج نمود تمام دستاوردها و نمود تمام برتریهای من به تقی و اصغر و محمد است. تفاوتم اینقدر زیاد است که حتی دانشگاه معتبر ایکس برای 4 سال هزینهی تحصیل و زندگیم را میدهد، شرکت معظم ایگرگ از بین فوج فوج متقاضی، منِ مهاجر را استخدام میکند. گویا از اول من سنخیتی با آن «سگدونی» و ساکنانش نداشتم، از اول جدا و «متفاوت» بودم، الان راحتم، الآن «خودم» هستم. خارج رفتن به نوعی کارنامهی جامع ما از 12 سال مدرسه، کنکور، دانشگاه، هوش، فهم و کمالات است، مهر تایید تفاوت ماست. جوگیری خارج عام و خطرناک است و چون به نوعی با کارنامه و امتحان گره خورده فرد جوگیر توهم لیاقت و استحقاق را هم چاشنی ذهنیاتش میکند. به وفور دیده شده که «جوگیر خارج» احساس رسالت میکند که از نظم عمومی شهر، نحوهی خرید در سوپرمارکتها، حمل و نقل عمومی، آداب و رسوم مردم سرزمین جدید و دولت و قانون اساسی کشور جدیدش برای هموطنان عقب ماندهاش تعریف کند؛ از روشهایی که آنها هم میتوانند به او بپیوندند میگوید. این فاز خطرناک است و گاهی تا اواخر عمر ادامه دارد.

23- هشدار: «جوگیری خارج» اشکال زیرپوستیتری هم دارد. اینها به نوعی خامهی جوگیرهای خارج هستند و شکارشان تنها از دست شکارچیان فوق ماهر برمیآید.

24- کسی که «خارج» زندگی میکند به احتمال زیاد جوگیر است. نکته: چنین فردی معمولن از کشور جدیدش با «اینور» یا «اینجا» نام میبرد.

24- تلاش برای متفاوت بودن فعالیت کلیدی جوگیر است. با اینحال چون فرد جوگیر مقید به ژانر و دینامیک کُنشهای «گروه» است، در نهایت به نحو خندهداری به یک موجود تولید انبوه، به یک عضو شبیه بقیه اعضای ژانرش، تبدیل میشود. بر همین اساس اگر پنج نفر را دیدید که ادبیاتشان به نحو تویذوقزنی شبیه هم است شک نکنید که با یک گروه جوگیر رودررو هستید. مثال ملموس و کلان: وقتی از هر ده نفر توی خیابان هشت نفرشان بررهای حرف میزنند و تعجبشان را با معععع بیان میکنند.

25- هر نوشتنی الزامن حاوی مقداری جوگیری است. چون نویسنده، هر چقدر هم خسته، جایی ته ذهنش خودش را «متفاوت» از بقیه میبیند. برای همین «تفاوتش» جواز نوشتن به خودش میدهد. مشکل ساختاری وبلاگ هم همین است؛ از طرفی ته تهش به تفاوتت عقیده داری و از طرفی وبلاگ با نوبادی بودن، با بیسر و پا بودن و با هیچکس بودن تعریف میشود. اگر «کسی» هستی جای تو وبلاگ نیست. نمیشود هم بی سر و پا بود و هم در اعماق مخت فکر کنی که متفاوتی، اما متاسفانه شرط لازم و کافی وبلاگ نوشتن همین است: بیسر و پایی در عین احساس تفاوت. مثل خر و خرما یا «جمهوری» «سالامی» متناقض است. بلاگر خیلی استراتژیک و خیلی آگاهانه باید این تناقض را فراموش کند و به روی خودش نیاورد. فراموش نکردن این تناقض خیلی سریع بلاگر را به یک جوزده تبدیل میکند. انتخاب شخصی من این است که فراموش کنم و خودم را به حماقت بزنم تا اینکه جوگیر باشم. بهرحال همین تناقضی که در طبیعت وبلاگ نویسی نهفته است باعث میشود «بلاگر جوگیر» از لحاظ آماری فراوانی معناداری داشته باشد.

26- بلاگر بنابر تعریف آدمی بیسر و پاست. یک نوبادی. یک هیچکس. برای همین احتمالن تنها موضوعی که صلاحیت نوشتن در موردش را دارد زندگی پُرملال، پُر از شکست و گهگاه دستاوردهای رقتانگیز خودش است. بلاگر جوزده این را فراموش میکند. با فراموش کردن این نکته جواز «قلم زدن» به خودش میدهد. تحلیل سیاسی/اقتصادی/اجتماعی مینویسد، نقد ادبی مینویسد، داستان مینویسد، انشاهای پستمدرن مینویسد، با فرم در نوشتههایش بازی میکند، احساسات گُنگش را مینویسد.

27- هر نوشتهی وبلاگی غیر از روزمرهنویسی به نحو دور ولی مستدلی نشان از بلاگری جوگیر دارد.

28- جوگیری حتی بلاگر روزمرهنویس را هم تهدید میکند.

29- هر بلاگری به احتمال زیاد جوگیر است. اگر بلاگر مزبور «خارج» هم باشد به احتمال خیلی زیاد جوگیر است.

30- بلاگر به خاطر بیسر و پا بودنش توانایی و شایستگی نوشتن از چیزی فراتر از زندگیش را ندارد. بلاگر جوزده برای عبور به وادی نوشته های «عمیق» چارهای جز استفاده از میانبُر ندارد. چند مثال دمدستی از این میانبُرها که برای القای حس «هنر» و «عمق» استفاده میشوند:

– انتقال فعل به اول جمله

– انتقال «را» به آخر جمله

– شروع جملات با «و»

– جملاتی پیاپی که با «سه نقطه» تمام میشوند، احتمالن برای القای حس تبآلودگی نویسنده/نوشته

– استفاده از «آخ» برای نشان دادن ناتوانی از بیان غلظت احساسات

– استفاده از «آخ، آخ» برای تاکید بیشتر روی مورد بالا

– استفاده از واژه حجم برای اندازه گیری خیلی چیزها. مثال: حجم غم، حجم دلتنگی، حجم افکار پریشان.

– پاراگرافهایی که هیچ ربطی به یکدیگر ندارند

– عدم استفاده از پاراگراف

– جملاتی که هیچ ربطی به یکدیگر ندارند

– نقل قول، جملات قصار

– نوشتن مفصل از احساسات بدون ذکر اتفاقاتی که باعث این غلیان احساسات شده

– ارجاع مکرر (و بی دلیل) به فیلم/آهنگ/کتاب

– ارجاع بی دلیل به مکانی که متن تویش نوشته شده؛ اسم شهری فانتزی در خارج، اسم خیابانی فانتزی در شهری فانتزی در خارج، کافه

31- تنها یک راه وجود دارد که مطمین باشیم جوگیر نیستیم: لال بشویم.

32- جوگیری فرایندی دینامیک است، جولانگاههای جوگیر معمولن در حال گسترش هستند. از این نظر جوگیری تفاوت ماهوی با مثلن چاقالی یا تازه به دوران رسیدگی دارد. چاقال و یا تازه به دوران رسیده از ابتدا یک مقصد مشخص داشتهاند، زندگیشان صرفن رسیدن به آن مقصد است. جوگیر مقصد و هدف مشخصی ندارد و در هر دوره زمانی یا اصطلاحن فاز، اهدافش عوض میشود. جوگیری با «مسیر» و «فاز» تعریف میشود.

33- جوگیر مجرم نیست، جوگیر بیمار است.

34- جوگیری علاوه بر فرایندی دینامیک، فرایندی تجمعی هم است. با گذشت زمان، فرد بیمار به جوگیر «کاملتری» تبدیل میشود. جوزدگی که با «خارج» در او شکل میگیرد، با وبلاگنویسی نمود بیرونی پیدا میکند، با نقد سیاسی و مقایسه سیستم مالیات در ایران و «خارج» ادامه پیدا میکند، با گرایش به عکاسی، فیلم «خوب» و موزیک «خوب» تغییرشکل پیدا میکند و با افسردگی و پشت پا زدن به دنیا به اوج میرسد.

35- تنها فاز ثابت جوگیر تلاش همیشگی برای «خودش بودن» است. او به طور دایم میگوید خودش را بهتر شناخته، نیازهایش را بهتر شناخته، با خودش کنار آمده، الخ. با یادآوری اینکه در هر فازی فرد جوگیر صرفن کپی ناقصی از رییس گله است، این تلاش و دغدغه همیشگی برای کشف «خود» کمی خنده دار است.

36- جوگیر محصول زندگی شهری و تقریبن مختص طبقه ی «متوسط» است.

37- جوگیر الزامن افسرده نیست. افسردگی صرفن مرتع مناسبی برای پرورش جوگیر است. افسردگی آموزش و تمرین خاصی نمیخواهد و به سادگی و سرعت ابزار «تفاوت» را در اختیار جوگیر میگذارد. فراوانی معنادار جوگیرهای افسرده صرفن به دلیل جذابیت و راحتی دسترسی به این فاز است، وگرنه دلیل علمی برای افسرده بودن جوگیرها وجود ندارد.

38- جوگیر عجول است. جولانگاههایش را دقیقن بر همین اساس انتخاب کرده: معمولن کافی است فاز موردنظرش را انتخاب کند و تمام؛ نه نیاز به آموزش هست و نه نیاز به مرارت و نه نیاز به زمان؛ او دنبال دانشگاهی است که همزمان با ثبت نام مدرک فارغ التحصیلی اش را هم صادر کند. دقیقن به همین دلیل لُجستیکیِ «سرعت»، فیلم به مرتع مناسبی برای جوگیری تبدیل شده. دیدن 10  فیلم تقریبن 20 ساعت وقت میبرد و خواندن 10  کتاب تقریبن 20 سال. (علیرغم این نکته، جو کتاب کماکان وجود دارد.) دقیقن به همین دلیل سرعت، نقل قول و ارجاع هم به فنون الزامی و مورد علاقه جوگیرها تبدیل شدهاند. از این نظر چاقال کاملن متفاوت از جوگیر است. چاقال برای هدفش، برای تبدیل شدن به کامران یا تبدیل شدن به هومن ابایی از وقت گذاشتن ندارد.  

39- همهگیری، سرایت گروهی، سرعت عمل، تغییر سمپتومها از شکلی به شکل دیگر. همه این خصوصیات باعث شده عدهای جوگیری را در خانوادهی ویروسها طبقهبندی کنند.

40- مثل اکثر ویروسهای دیگر، درمان برای جوگیری امکانپذیر است.

41- همه گناهکاریم. 

* این پست با عنوان  Notes on Atmosphere ترجمه شده و به نشریهی نیچر جهت چاپ سپرده شده.

51 پاسخ to “نکاتی در مورد اتمسفر*”


  1. 1 ماژور اکتبر 25, 2012 در 1:13 ب.ظ.

    شما افتخار اولین بررسی تحلیلی «جوگیری» به زبان فارسی را به نام خودتان ثبت کردید. البته اگر «اسنوبیسم» که محمد قائد درباره آن مقاله مفصلی نوشته را نمونه اصلی و غیروطنی «جوگیری» ندانیم. بعضی از مشاهدات شما بسیار تیزبینانه اند. حدس می زنم خوانندگان دیگری هم مانند من مشعوف شوند . البته شاید یکی دو نقد هم بتوان کرد:
    اول. تعریف شما از جوگیری در ابتدای متن یک تعریف سلبی است. به خوبی نشان می دهید که جوگیری چه نیست. اما زمانی که قرار است به این برسید که جوگیری چه هست، شما به جای حمله به خود پدیده جوگیری در اطرافش دور می زنید.
    دوم. شما علت ها و شرایط جوگیری را خیلی خوب توضیح می دهید. اما خواننده ای که مبتدی که قرار است با توضیح شما با این پدیده آشنا شود نمی داند دقیقا دنبال چه چیزی باید بگردد – شما پیش فرض گرفته اید که خواننده جوگیری را می شناسد.

    و یک پرسش: فکر نمی کنید می توان در فرهنگ ایرانی میان نمودهای جوگیری در خانم ها و آقایان تفاوت قایل شد؟ به این صورت که مردها الاغلب در حالت جوگیری مثل یک سانتریفیوژ درونیات خودشان را خام و نپخته به بیرون می اندازند و یک تصویر باد شده از خودشان به دست می دهند. در حالیکه خانم های ایرانی در حالت جوگیری به جای تعریف از خود، بیشتر بر تفاوت های خودشان (فرزندانشان؛ مردشان، محل زندگی شان) با دیگران تاکید می کنند؟

    • 2 mandymansoury اکتبر 25, 2012 در 10:35 ب.ظ.

      در نقدِ نقدتان: این پست به واقع مانیفستی در باب وبلاگ نویسی است و پرداختن به مسئله ی جوگیری، جدا از ظرایف و نکته سنجی های درخشان و خرس-وارش، تمهیدی برای پیش-برد ایده ی اصلی یا همان وبلاگ نویسی است. به نوعی می توان این نوشتار را نظریه پردازی در باب بلاگر بودن دانست: این پست با پروبلماتیک کردن وبلاگ نویسی موضع رادیکال خرس را به صورتی هنجاری (normative) نشان می دهد.

      پی نوشت: پاسخی جوگیرانه به پاسخی دیگر، سئوال چه بود؟

  2. 4 چاقالِ مبتلا به جوگیری اکتبر 25, 2012 در 2:15 ب.ظ.

    ببخشین دکتر راه درمانی هم وجود داره؟
    لطفا راه های جلوگیری هم توضیح بدین
    :)))

  3. 5 ارک اکتبر 25, 2012 در 3:34 ب.ظ.

    بخش کامران و هومن و مقوله چاقال رو چطوری ترجمه کردی؟

  4. 8 هانیکو اکتبر 25, 2012 در 3:35 ب.ظ.

    این که اینجا رو بخونم اولش یه بازی بود یه بازی واسه وقت هایی که آقای جعفری ( شبیه پیتر باید باشه فکر کنم) نمی گفت مقاله بنویس…. حالا عمیق که میشم روی نوشته ها به چیزی یعنی کسی میرسم که ترسناکه که عملا با وبلاگ نویسی خودشو کرده دم دستی …. که میشده این نشه .این دم دستی معنی ملموس میده …معنی اینکه همه چیز رو بولشت تلقی میکنی که حتی این شخصیت هوشمند خرس هم برات چرته ….
    وقتی میتونی از دوتا کلمه دقیقا دوتا کلمه ی چاقال و جوگیر این میزان معنی بدی ،شاید معنی کلمه درستی نباشه ( اینا الزاما معانی حقیقی نیستن) بار بدی (بهتر شد؟) چیزایی که مثلا اگه توی یه جمع مطرح بشه به صورت آنی به ذهن نمیرسه و فکر پشتشه و خلاقیت و کلی چیز دیگه که احساس میشن ولی واسه من بیگانه اس و به زبونم نمیاد … سایت علیرضا صحاف زاده رو که می خونم بعضی وقتا میرسم به یه تابلو که متوجه جلو بودنش از هم سطح ها می شم اما نمیفهمم مثلا چرا اومده یه فنجون ساده و معمولی رو کشیده… شاید اگه من با اون قدرت بودم از توی فنجون یه جن میزد بیرون! …. دلیل این بروز ندادنه رو نمی فهمم که چرا باید با وجود دونستنه بخوای هم باحال باشی هم خوش مشرب هم به روز هم بی حوصله هم ندونه با این میزان درک و چیزهایی که غیر ارادی شاید, میدونه ، باید چه غلطی بکنه .نتیجه میشه متن بالا که حظ میبری از خوندنش و تو صندلیت جابه جا میشی و یه فحش از سر علاقه حواله اش میکنی …
    اَن سگ بگیره احوالات آدمو !دارم شعر میگم …
    همه رو خودت میدونی با دلیل و منطق و هر کوفتی که لازمه ی دونستنه میدونی … من نه
    شماره 31 عمیقا از میزان شناخت و احساس از نزدیک حاصل شده..

  5. 9 Alex اکتبر 25, 2012 در 4:37 ب.ظ.

    متأسفانه این یکی رو دیگه نتونستم همه اش رو بخونم.. وسطاش هی رد کردم نکات رو.

  6. 10 Shamim اکتبر 25, 2012 در 6:43 ب.ظ.

    خیلی جالب بود واقعا توضیح کاملی بود. من یادمه یه کلمه قراردادی که دیگرون نفهمن بین خواهرم و خودم داشتم هروقت احساس میکردیم که یک کدوممون دیگه زیادی جوگیر شدیم استفاده میکردیم! خوب هم نتیجه میداد! اما هنوز نمیفهمم به چه کسایی میگن چاقال! میشه به غیر از کامران و هومن یه مثال وطنی دیگه هم بزنین؟

  7. 11 خشی اکتبر 25, 2012 در 7:53 ب.ظ.

    چاقال رو فقط مردها میفهمن چی هست.

  8. 12 ناشناس اکتبر 25, 2012 در 7:57 ب.ظ.

    یه حال گهی بهم دست داده ول کن نیست.

  9. 13 یاسمن اکتبر 25, 2012 در 9:23 ب.ظ.

    خرس عزیز

    توی وبلاگ آنجایی که علامت زده بود دنبال کردن را کلیک کردم و ایمیل آمد که از این به بعد هر وقت خرس پستی نوشت شما خبردار خواهید شد. من هم اطمینان کردم و سر نزدم این یکی دو هفته. برایم مهم است بگویم که اولین بار بود که فکر کردم باید حتما این وبلاگ دنبال کنم و مجدانه کلیک کردم. گو اینکه اصلا نیازی به این کار نبود. من اصولا فوقش دو یا سه وبلاگ می‌خوانم. تقریبا هر روز هم چکشان می‌کنم. از قصد هم علامت دنبال کردن را نزده بودم. خلاصه اولین باری که این کار را کردم دروغ گو از آب درآمد. الان در یک حالی که داشتم فکر می‌کردم که تا من از یک چیزی خوشم آمد و همتی کردم تمام شد و رفت و اینجا هم تعطیل شد، آمدم و دیدم دو پست دیگر هست و ایمیلی برای من اصلا نیامده!

    مشکلی هم نیست : یا شما چاره‌یی بیاندیشید، یا من برمی‌گردم به روال خودم. یا هر دو

  10. 14 hadi اکتبر 25, 2012 در 9:51 ب.ظ.

    یعنی داغون کردی مارو.انقدر خوشم میاد یکی به درستی برینه بهم.البته تو عالم نت.خیلی خوب آدم خودشو از همه چی رها کنه فک کنم تو هر روز داری رهاتر میشی.ولی اگه اینجوری پیش بری هیچکس برات قابل تحمل نیست.
    اصولا تو میتونی با چند دسته از مردم بپری:
    1.اشخاصی که میفهمن و دوست دارن بفهمی که میفهمن.
    2.اشخاصی که کلن نمیفهمن
    3.اشخاصی که میفهمن ولی براشونم مهم نیست بفهمی که میفهمن
    گروه3 رو به انقراض است و اون 2تا هم غیر قابل تحمل در نتیجه هیچکس رو نمیتونی تحمل کنی.
    البته فک کنم خودم از گروه رقت انگیز 2 هستم.
    ممنونم خرس بابت نوشتت.

  11. 15 hadi اکتبر 25, 2012 در 9:57 ب.ظ.

    میخواستم بنویسم رقت انگیز 1 نوشتم 2 .کار خداست.خواست تاکید کنه هیچی نمیفهمی. (ا
    چون خدا وجود نداره این بند قابل صرف نظر است)

  12. 17 ساحل غربی اکتبر 26, 2012 در 12:42 ق.ظ.

    این اولین پست تو بود که نتونستم خودم رو راضی کنم تا تهش بخونم … اما حالا بر اساس همین نصفه ای که خوندم یه سوال دارم … حالا تمام این حرف ها رو زدی … حالا اگه یه توریست آمریکایی اومد به من گفت جوگیر شدن یعنی چی بالاخره من چی بگم؟ خوب اگه بخوام شروع کنم تک تک این نکات رو از اول واسش توضیح بدم که بیشتر آبروی ملیمون میریزه … کاش حداقل اون آخر پست (نگاه کردم نبود …) در یک جمله بالاخره یک تعریف کامل و جامع از آدم جوگیر ارایه داده بودی … دعات می کردم …

  13. 18 تراموا اکتبر 26, 2012 در 1:53 ق.ظ.

    «و» اول جمله از نظر دستور زبانی شاید درست نباشه اما تو داستان‌نویسی استفاده می‌شه برای اینکه نویسنده ممکنه یه جا بخواد که خواننده بخونه va و نه o. با کلیت پستت موافقم ولی یه چند جاش رو مخالفم (بیشترشون از بند 24 به بعدن) که نه من حال‌ش رو دارم بنویسم و نه شما احتمالا حال‌ خوندن‌ش رو داری. ممکن هم هست یه سری‌هاش رو جهت خنده نوشته باشی البته. اینه که هیچی.

  14. 19 ناشناس اکتبر 26, 2012 در 3:14 ق.ظ.

    چقدر روده درازی کردی. چه مرگته تو؟

  15. 20 ناشناس اکتبر 26, 2012 در 4:11 ق.ظ.

    نقش تادیبی واژه جوگیر رو نادیده نگیر، شحصا واژه‌های مغرور، پرحرف، پر ادعا، لوس، و … روم هیچ تاثیری نداره اما جای دفعاتی که ملقب به لقب جو گیر شدم هنوز درد می‌کنه. معمولا ترس رد شدن از حول و حوش موضوعی که بخاطرش تو دام جو اقتادیم نهادینه می‌شه

  16. 21 ناشناس اکتبر 26, 2012 در 8:48 ق.ظ.

    اول نوشتی بعد تصمیم گرفتی بفرستی برا نیچر یا قبل نوشتن قصدت این بود که اینو بفرستی برا نیچر؟ در هر صورت جو گیر شدی !

  17. 22 یزدان اکتبر 26, 2012 در 2:35 ب.ظ.

    خودنش خیلییی طول کشید! بعضیاش زیادی پیچیده بود و باید چنبار میخوندم! فک کنم فقط خواستی یه ضرب شستی نشون بدی و یادآوری کنی کی هستی! بابا بخدا قبولت داریم دیوونتیم! أهــــــ

  18. 23 وبلاگ بارباپاپا اکتبر 26, 2012 در 3:23 ب.ظ.

    ببین خرس درسته که تو دکتری دراز قدی و در خارجه میزییی و وبلاگت کلی خواننده داره.
    اما اینا هیچکدوم دلیل نمیشه که کامنت سوال گونه من رو که در پست قبلی گذاشته بودم جواب ندی و این کارت کار خیلی خیلی بسیار بسیاری بود که من البته تو رو میبخشم چون من کلن همه رو میبخشم و یه بار هم که چند وقت پیش یکی رو نبخشیدم به گه خوردن افتادم و یاد گرفتم همون ببخشم خیلی سنگین تره.
    حالا بگذریم.
    ببین من وقتی دارم فیلم میبینم وسط فیلم که میرم چایی برا خودم بیارم این دکمه اسپیس بار رو فشار میدم تا فیلم نگه داشته بشه و بعد که برمیگردم بازم همون دکمه رو میزنم تا فیلم پخش بشه،حالا جالبه بدونی من بعضی وقتا که دارم مطالب وبلاگ آشغال تو رو میخونم همینجوری میشم یعنی وقتی میخوام برم برا خودم چایی بیارم دکمه اسپیس بار رو میزنم!
    آیا این نشون میده من وقتی مطالب تو رو میخونم جوگیر میشم؟و با توجه به اینکه اون چیزایی که راجع به وبلاگ نویس جوگیر گفتی اصلا برای من صدق نمیکنه آیا ممکنه چاقال باشم؟
    آیا این نشون نمیده من دارم معتاد اینترنتی میشم؟کسی که انگل جامعه س؟
    اما دلیل اصلی که این کامنت رو گذاشتم چی بود؟
    واقعا چرا باید دلیل داشته باشه؟!
    دوست داشتم.اصلا خوب میکنم کامنت میذارم.
    اصلا هر کی به من بگه کامنت دادن وظیفه نیست بهش میگم بیشین بینیم بابا
    :D

  19. 24 ناشناس اکتبر 26, 2012 در 5:25 ب.ظ.

    چاقال چیه من اصلا نمیدونم و تا حالا هم نشنیدم یک پست هم واسه چاقال بنویس لطفا

  20. 25 ناشناس اکتبر 27, 2012 در 1:30 ق.ظ.

    عالی بود. شماره‌ي ۱۸ رو یادم باشه استفاده کنم!

  21. 26 س اکتبر 27, 2012 در 2:03 ق.ظ.

    اون تیکه که نوشتی تعجبشان را با مععع نشان میدهند خیلی خندیدم.
    در کل دید جالبی بود، دقیق شدن رو این چیزا بعضی وقتا لازمه.
    یه جوری همه رو زیر مجموعه گذاشتی، به نظرم اومد یکم خر تو خر شد ولی باحال بود.

  22. 27 "رایانشانی" آخه؟ اکتبر 27, 2012 در 11:26 ق.ظ.

    پست کسشعری بود.
    با تقدیم احترام.

  23. 28 رعنا اکتبر 27, 2012 در 1:04 ب.ظ.

    یعنی عالی.
    از دیروز که اینو خوندم برام سواله که چاقال رو چی میشه ترجمه کرد.. ؟

  24. 29 فهیمه اکتبر 27, 2012 در 4:38 ب.ظ.

    افسردگیمو بیشتر کرد این پستت…ممنون که مینویسی جوگیر خارج رفته

  25. 30 امیر اکتبر 27, 2012 در 6:28 ب.ظ.

    تا جایی که به وبلاگ و وبلاگ نویسی نرسیده بودی محشر بود ..
    دو سه بار سر کا قهقهه زدم …
    ولی اونجاش که رسیدم حس کردم همینجوری تخمی یهو فکر کردی که این قضیه ره یه ربطی هم وبلاگ نویسی و اینها بدی …ضعیف و ناگیرا شد تا 3-4 بند ..
    ولی مشاهداتت عالی بود در اول کار .. بوس بهت ..

  26. 31 چهارفصل اکتبر 27, 2012 در 10:24 ب.ظ.

    ما برای اینکه مطمئن بسویم جوگیر نیستیم از راه شماره 31 استفاده می کنیم و تبدیل شده ایم به «جوگیر لال»

  27. 32 سرجوخه اکتبر 28, 2012 در 7:43 ق.ظ.

    نمی دونم چرا این وبلاگای خوبو، عادتی به اینتر زدن ندارند
    دهها
    و صدها خط پشت سر هم می نوسند بدون هیچ اینتری
    انگار که جذابیت نوشته هایشان برایشان مسلم باشد که مطمئن باشند که خواننده به زور هم که شده متن را دنبال خواهد کرد
    که اتفاقا هست
    نوشته هایشان جذاب است
    اما اینترهایشان چشم های مرا به درد می آورد
    گاهی حتی پست بلند تو در تویی رو که می بینم با اینکه از نویسنده مطمئنم اما نمی خوانم

    – سال ها پیش در 360 می نوشتم، خیلی دری وری تر این چیزهایی که اینجا و در وبلاگ خودم می نویسم (شما الان رو ببین، ببین اون موقع چی بودم)
    اون اوایل پینگلیش می نوشتم
    دقت کنین
    فیس بوک 2004 (؟) در آمریکا متولد شد، من دارم در 2006 در ایران حرف می زنم
    اون موقع پینگلیش آنقدرها فحش نبود که الان هست

    تا اینکه یکی واسم کامنت گذاشت: برای چشم ما که می خوانیمت، احترام قائل باش (این فقط تهدید است)

    باید این کامنت را بردارم، ببرم بذارم زیر همه پست هایی که اینتر نمی زنند.
    تا این بار اینتر بزنند جان مادرشان

  28. 33 Parisa اکتبر 28, 2012 در 10:43 ب.ظ.

    خیلی‌ خنده دار، جالب و دقیق بود. متأسفانه بعضی‌ نشانه‌های این بیماری را در خودم دیدم :))

  29. 34 شفتالو اکتبر 29, 2012 در 8:20 ق.ظ.

    بهترین پستی بود که ازت خواندم. متفاوت بودن خوب نیست.زیاد درد داره و تنهایی بی پدرو مادر. من به جوگیرها و چاقال ها حسرت می خورم.

  30. 35 caspiansea اکتبر 29, 2012 در 2:45 ب.ظ.

    bikhiale atmospher, abejo chi shod???o

  31. 36 سارا اکتبر 29, 2012 در 11:00 ب.ظ.

    جو گيرجان ! خوشمان امد به حدي كه خودمان جوگير شده و بعد از مدتها خواندن اين وبلاگ به صورت يك انسان خاموش تصميم گرفتيم كامنتي برايتان گذاشته و بگوييم كه كلا از نوشته هايتان لذت مي بريم . گرچه معتقديم كه شما از ان بچه درسخوانهاي جوگير بوده و هستيد كه كمي به افسردگي دچار شده و كمي هم لذت مي برد كه افسردگي اش را بزرگنمايي كند. ادم جالبي هستيد كه اطرافيانتان فكر مي كنند بسيار با انگيزه و موفق هستيد ولي در اصل فقط مجبوريد كه موفق باشيد ! بدون اينكه لذتي ببريد . ما هم به عنوان يك جوگير خارج رفته نيمي از احساسات و عقايد شما را عينا داشته و تظاهر مي نماييم كه همه چي ارومه من چقدر جوگيرم ….
    موفق باشيد !
    از طرفداران وبلاگ شما

  32. 37 کیوان اکتبر 31, 2012 در 5:30 ب.ظ.

    در دهه 60 معادل کلمات «جو گیر» و «چاقال» چه بودند؟
    نامردی اگه با لحن/متد آکادمیک جواب ندی!!

  33. 38 کیوان اکتبر 31, 2012 در 6:24 ب.ظ.

    راستی یک سئوال: به نظر تو هر آدمی که از گذشته‌اش فاصله بگیره یه «جو گیر» است؟
    دقت کن: فاصله بگیره نه اینکه انکار یا فراموشش کنه.
    یه جوان ساده شهرستانی که به دانشگاه می‌رود در یک شهر بزرگ (ترجیحا تهران). تا جاییکه تقلید می‌کنه و با گذشته‌اش می‌جنگه یه جوگیره. ولی بالاخره با موقعیت جدیدش کنار می‌آد و گذشته هم براش تبدیل به مسیر طبیعی رسیدن به موقعیت جدیدش می‌شه. به نظر تو امیدی بهش هست؟

  34. 40 تلخك نوامبر 2, 2012 در 1:51 ب.ظ.

    به صدر این لیست بلند بالا باید آدمی رو که بیش از خوندن می نویسه اضافه باید کرد

  35. 41 مهاجر نوامبر 3, 2012 در 1:22 ب.ظ.

    خدایی دادی واسه چاپ!! چه جوگیر D:

  36. 42 ناشناس نوامبر 5, 2012 در 5:35 ق.ظ.

    مسالتا…اندراحوالات جوگیران علاف در فیس بوک افاضاتی ندارید؟

  37. 44 gol نوامبر 8, 2012 در 1:06 ق.ظ.

    عدم استفاده از پاراگراف از گشادی کون میاد.. D:

  38. 45 پریسا نوامبر 16, 2012 در 7:16 ق.ظ.

    اوکی! اومدم دعوات کنم دیدم باقی به اندازه کافی دعوات کردن :)) شانس اوردی بچه!

  39. 47 ناشناس نوامبر 28, 2012 در 10:23 ق.ظ.

    آره جوگیرا بگی بهشونم انکار میکن.سیستم دفاعیه رو مخشونه.

  40. 48 adel ژانویه 18, 2013 در 3:40 ب.ظ.

    بزار یه نکته ی دیگه هم من اضافه کنم،جوگیرها لزوما مغرور نیستند اما بیشتر آدمهای مغرور جوگیر هستند! ویه چیز دیگه:کسی که در مورد یک کلمه این همه توضیح تخصصی و موشکافانه میده،پس احتمالا خودش هم جوگیر شده،واحتمالا خودتم میدونی که جوگیری با راستگویی رابطه ی عکس داره!یعنی هر چه قد درصد جوگیری بیشتر باشه،درصد صداقت به همون نسبت کم میشه،نکته ی دیگه اینه که انسانها تا زمانی که زیر جو کره ی زمین قرار دارن،فکر میکنن که فقط خودشون تنها انسان های موجود در دنیا هستند،چون فقط خودشون رو میبینن.پس وقتی یک نفر خدارو انکار کنه یعنی اونقد در جو خودش فرو رفته که دیگه چیزی فراتر از خودش رو نمیبینه،خدا در ذات هر انسانی وجود دارد،پس اگر کسی خدارو انکار کنه یعنی ذات و اصالت خودش رو زیر سوال برده،پس در این صورت جوگیر محسوب میشه!یعنی از شدت جوگیری اصل خودش رو فراموش کرده…..در ضمن معلومه که شما خیلی خوب جوگیر ها رو میشناسین….فقط یه جوگیر افراطی میتونه انقد خوب جوگیرها رو بشناسه!!!

  41. 49 ناشناس فوریه 7, 2017 در 8:12 ب.ظ.

    خرس وای خررررس

  42. 50 ناشناس آوریل 5, 2021 در 5:14 ق.ظ.

    Notes on Atmopherotoxicity


  1. 1 علیرضایف یک مطلب طولانی و البته عالی در مورد آدمهای جوگیر… دنبالک در اکتبر 27, 2012 در 6:03 ب.ظ.

بیان دیدگاه




رمانم: ناپدید شدن – انتشارات روزنه

بایگانی

Blog Stats

  • 1٬361٬150 hits

grizzly.khers@gmail.com